در سکوت سنگین شب، در کوههای مکه، زمین و آسمان به هم دوخته شده بودند. جهان در عطشی بیپایان فرو رفته بود؛ تشنهی عدالت، نور و حقیقت. دلها پژمرده، افکار خسته، و انسانیت گمگشته در پیچوخمهای ظلم و جهل. آسمانِ مکه خاموش بود، اما در دل این خاموشی، سرآغاز نوری بود که نه فقط شبِ حرا، که تمام تاریخ را روشن ساخت.
ناگاه، پژواک صدایی از عرش بر قلبی مطهر فرود آمد؛ صدایی که جاودانه شد: اقرأ. گویی فرمانی بود برای آغاز خلقتی دیگر، خلقتی از جنس کلام، از جنس معرفت و عشق. محمدِ امین، همان که پاکیاش زبانزد زمین و آسمان بود، با دستانی لرزان اما قلبی استوار، پاسخگوی دعوت بینظیر آسمان شد.
او که تا پیش از آن چوپان حقیقت بود، اکنون پیامآور صلح، مهر و نور گردید. مبعث، نه فقط برگزیدگی یک مرد، که تولدی دوباره برای بشریت بود؛ پیامش شکافتن زنجیرهای جهل بود و برافروختن مشعلی که ظلمت قرون را در هم شکست.
در آن لحظه، تمام کهکشانها به نظاره نشسته بودند. جبرئیل، حامل پیام عشق، بر شانههای رسول رحمت فرود آمد. زمین زیر پایش لرزید، اما آسمان به گسترش درآمد. اوج عظمت این روز، در طنین صدای وحی بود که دلها را احیا کرد و افکار را به سوی
افقهای نامتناهی کشاند.
مبعث، روایت شورانگیز ظهور حقیقت است؛ فریادی در برابر جهل، و دعوتی به سوی دانایی و رهایی. و اکنون، هزاران سال بعد، همچنان آن صدا در گوش تاریخ میپیچد: اقرأ، بخوان، بیندیش، و حقیقت را بجوی. زیرا که او، پیامآور عشق، امید و جاودانگی است. /
سید محمد مهدی میرصانعی مدیرمسئول انتشارات اندیشه و فرهنگ جاویدان