به نام خدا
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
چه بگویم درباره مرد بزرگ و شخصیت فرهیخته حضرت آیت الله علامه حاج سید محمد حسین طباطبایی(اعلی الله مقامه) که ویژگیهای بارزی داشتند و از مفاخر جهان تشییع به شمار میروند. بزرگ مردی که زندگانی ساده و به دور از دلبستگیهای دنیایی داشت. ایشان با برادر بزرگوارشان سیدمحمدحسن در سال 1304 هجری شمسی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در مدرسه طالبیه تبریز با عطشی وصف ناشدنی در مسیر تفقه در دین و سیر و سلوک عرفانی رهسپار نجف اشرف شدند. از آنجا که ایشان حاضر نبودند از سهم امام علیهالسلام و وجوهات شرعیه استفاده کنند، زندگی برایشان سخت بود اما با وجود همهی سختیها، عزم راسخ و همّت بلند آن بزرگ مرد موجب شد در نجف از خرمن حکما و بزرگان دین و فلسفه خوشهچینی کند. حکیم معروف «سیدحسین بادکوبهای» بود که توانست علامه را با حقیقت حکمت، به ویژه تفکر فلسفی، آشنا کند و باعث شود او در عرض شش سال، «منظومهی» سبزواری و «اسفار و مشاعر» ملاصدرا و دوره «شفای» بوعلی و «اخلاق» ابن مسکویه را بخواند. اما ادامهی حضور در نجف اشرف برای علامه میسور نبود و از طرفی هم اوضاع کشاورزی و زمینهایشان در شادآباد تبریز حسابی به هم خورده بود. به همین جهت، علامه طباطبائی و برادرش بلافاصله راهی ایران و دیار آبا و اجدادیشان –– شدند و تا ده سال در وطن خویش ماندند. در این مدت با تلاش طاقتفرسا زمینهای رهاشده و باغهای مخروبه را آباد کردند. طی این مدت، با اخلاقی کریمانه و تواضعی زبانزد به امور روستاها و زندگی مردم رسیدگی میکردند و به کمک نیازمندان میشتافتند.
با آن مقام علمی و جلالة قدری که علامه داشتند و معروف به فیلسوف شرق بودند، خضوع و فروتنیشان واقعاً زبانزد بود. برای نمونه تعطیل کردن تدریس اسفار خود در حوزه قم است؛ وقتی مرحوم آیت الله بروجردی به ایشان فرمودند: «خودم هم در اصفهان تدریس فلسفه داشتهام اما الان فشار بسیار زیاد است، بهتر است اسفار را تعطیل و شفا را درس بدهید.» علامه طباطبایی هم درس اسفار را تعطیل نمودند و شفا را تدریس کردند. همچنین ایشان در مطالبی که نمیدانستند و حضور ذهن نداشتند، با شهامت میفرمودند: «نمیدانم».
قطعاً در کنار مقام و مرتبهی بالای علمی علامه همین اخلاقیات و آزادمنشی ایشان باعث بیداری و روشن شدن نور اسلام در دلهای تشنه شد و شاگردان بزرگ و برجستهای را نیز تقدیم جهانی نمودند که برای نمونه امروز شاهدیم که نتایج بیش از 20 سال مباحثات بین ایشان و پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه و اسلامشناس غربی به چهار زبان فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی منتشر و باعث روشنگری شیفتگان راه حق و فضیلت گردد. فردی که اقرار به حقّانیّت اسلام داشته است و مشهور است که مسلمان شد.
از دیگر خصوصیات معظم له اخلاص و ارادت به اهل بیت علیهمالسلام و خاندان نبوّت و رسالت مخصوصاً حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها بود؛ که دیده میشد و حقیر نیز خود شاهد بودم که با آن کِبَر سن گاهی مدّت طولانی روبهروی ضریح مقدّس میایستادند، زیارتنامه میخواندند و با چشمان اشکبار پیشگاه مقدسه کریمه اهل بیت عرض ادب و ارادت میکردند.
مرحوم علامه نسبت به قرآن خیلی علاقهمند بودند؛ ایشان در سال 1333 هجری شمسی نگارش تفسیرالمیزان را آغاز کردند و پس از 17 سال این اثر ماندگار و نو را به پایان رساندند. به عقیده آیتالله العظمی خویی(قدسسره) ، علامه برای نوشتن این اثر، خود را تصفیه کرده بود. و حقاً هم همین بوده است که ایشان توانستند چنین خدمتی به مکتب تشییع نمایند.
مطالب در بیان عظمت و جایگاه علمی و معنوی رادمرد بزرگ جهان تشییع علامهی بزرگ بسیار است اما در این مجال کوتاه به همین سطور بسنده نموده و مطلب را با ذکر خاطرهای از ایشان به پایان میرسانم.
در یکی از روزهای سال 1358 اینجانب به اتّفاق محقق و مؤلف بزرگ حضرت آیت الله حاج سید باقر موسوی همدانی(قدسسره) در منزل علامه محضرشان شرفیاب شدیم. آقا خدمت علّامه عرض کردند: «فلانی ذوق قرآنی بالایی دارند.» علامه هم فرمودند: «بهترین و عالیترین زمان زندگی من همین مدّتی بود که مشغول نوشتن تفسیر شدم و در محضر قرآن بودم و برای من برکات زیادی داشته است، ان شاالله شما هم اینچنین باشید». میتوانم بگویم این جرقّه و تشویق این شخصیت والامقام و نواندیش، انگیزهای شد که بیشتر در محضر قرآن باشم و در سال 1385 اقدام به شروع تألیف تفسیر جامع قرآن کریم با عنوان “نسیم وحی” نمایم که بحمدالله تا امروز توفیق تفسیر 26 جزء قرآن کریم قرین و همراه این بندهی کمترین گردیده است.
خداوند آن عالم متّقی و مفسر بزرگ قرآن کریم را رحمت و با اجداد طاهرینشان محشور گرداند. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
سید رضا میرصانعی خوانساری
8 جمادیالثانی 1444 هجری قمری / قم المقدسه