حقيقت انسانيت

حقيقت انسانيت

مرزبان بزرگ قرآن؛ منادي آزادی؛ حقيقت انسانيّت؛ مرآة جمال ذات ذوالجلال و آئينه­ ی تمام نمای احديّت؛ پيشوای موحّدان اميرالمومنين علی(ع)؛ شخصيتی كه همچون عظمت و بزرگی هستی، در مقدار و اندازه نگنجد كه اين خود معجزه­ای است غير قابل انكار و اين حقيقت غير قابل انكار بود كه چون دور نبوّت خاتم پيامبران حضرت محمّد(س) پايان گرفت؛ حضرتش به امر حق استوارترين ستون خيمه‌ی حيات و عدالت و هدایت را در آخرين سفر حجِّشان، در جای خويش گماشتند. اما در آغاز این حركت، تاريخ با بی­عدالتی­هايش، علی(ع) و خدای علی(ع) را به نبرد ­طلبید و در اين نبرد، دست ابوسفيان­ ها، معاویه ­ها و يهوديان پول پرست و منافقان و كوردلان، از آستين­ های دگر درآمد. و در این آماج فتنه و کوردلی امام علی(ع) چه روشن در نهج­ البلاغه به این رفتارها اشاره می­نمایند: « ای مردم! امواج فتنه ­ها را با کشتی نجات بشکافید و از مسیر تنازع کنار روید و تاج­ های تفاخر بر یکدیگر را از سر بردارید. کسی نجات یافت که با بالی پرواز کرد یا سلم در پیش گرفت و خود را راحت ساخت. این امارت آبی است متعفّن، و لقمه­ای است که خورنده آن گلوگیر می­شود. و کسی که میوه را قبل از رسیدن آن می­چیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری کشت کند. در این شرایط اگر درباره حقم صحبت کنم، خواهند گفت: برای فرمانروایی حرص می­زند و اگر سکوت کنم، خواهند گفت: از مرگ ترسیده است! هیهات بعد از آن­چنان و این­چنین! – که من از مرگ بترسم – به خدا پسر ابوطالب به مرگ مأنوس­تر است از بچه به پستان مادرش. بلکه به دور علم نهفته­ ای پیچیده شده ­ام که اگر لب به آن بگشایم مضطرب خواهید شد، همان­طور که طناب دلو، در چاه عمیق پیچ و تاب می­خورد.» [1]

امّا تاريخ راه خود را عوض نكرد، و علی(ع) هم در خوان جهان پنجه نیالود و حدود بیست و پنج سال از خلافت محروم گشت و سير تاريخ به بشريّت صدمه ­ای جبران ناپذير وارد ساخت نه به علی(ع).

تاريخ از علی(ع) چه چيز را گرفت؟ حكومت چند ساله و فرصت اجرای عدالت را،  امّا آيا توانست درخشش ابدی علی(ع) را از او بگيرد؟ و انسانيّت را از خضوع در برابر او بازدارد؟ و عدالتِ او را هماره چونان تنديس ­های والاييها ياد نكند؟  ابرها با خورشيد چه می­كنند؟ آيا می­توانند تشعشع آفاق­ گسترِ خورشيد را برای هميشه بپوشانند؟ [۲]

امّا بايد بگويم كه مولايمان علی(ع) در برابر تاريخ، تنها نيست؛ چرا كه بر اساس فرموده‌ی پيامبر اكرم(س)، «علی(ع) با قرآن است و قرآن با علی(ع)» [۳]  اين مرزبان بزرگ قرآن مانده است تا بند بند اين كتاب آسمانی و اين راه زندگی و حيات طيّبه­ی بشری را برای جهانيان عرضه دارد؛ مانده است تا با بيان خويش، عمل خويش و قلم رسا و بُرّان خويش كه تبلور عينی آن نهج­ البلاغه و يا به تعبيری تفسير قرآن مجيد است؛ در ميان دوست (عارف و عالم و مجاهد و…) شور افكنده و عشق افشانده و مانده است تا در ميان دشمنان و جاهلان مقدّس مآب و عالمان بی­عمل و متهتک كه در هر زمانی همراه و همدست تاريخ، نامردی جاهلان و غافلانش را تسريع می­بخشند؛ بگويد حق را و پرچم هدایت و عدالت را برافرازد؛ اين مرزبان قرآن و صوت عدالت انسانی، مانده است تا انسان­ها را در مدار تعادل حفظ كند و به پيكر جامعه­ی انسانی سلامت و به روح آن آرامش را ارمغان كند؛ مانده است تا بشريّت را در بزرگ­راه عدالت قرار دهد و از انحراف در كوره راه ظلم و جور، مصون دارد؛  و اين شهيد عدالت مانده است تا اعلام دارد مساوات و رفع تبعيض را و بزدايد فقر را و بزدايد فساد را از پيكر جامعه­ ی انسانی و مانده است تا …

« قسم به خدا! اگر بر روی خارهای سعدان به سر ببرم و يا با غُل و زنجير به اين سو و آن سو كشيده شوم، خوش­تر دارم تا آنکه خدا و پيامبرش را در روز قيامت و در حالی ملاقات كنم كه به بعضی از بندگان ستم  و چيزی از اموال ايشان را  غصب كرده باشم.» [۴]

فاش می­گويم كه خورشيد بی غروب علی(ع) متعلّق به يک زمان و يک ملّت خاص نبوده و نمی باشد. اين اسطوره­ی فضيلت، نه تنها برای مسلمانان جهان بلكه برای تمامی انسان­ها مايه­ی فخر و مباهات است. مؤيّد اين گفتار سخن دانشمندان و انديشمندان اديان مختلف و حتّي دانشمندان ماركسيست است مانند ايران شناس ماركسيست و عضو آكادمی علوم شوروی “پطروشفسكی” و… ، در اقرار به عظمت علی(ع).

“جرج جرداق” اديب مسيحی، امام علی(ع) را “صوت عدالت انسانی” می­نامد و پنج جلد كتاب بی­نظير درباره­ی حضرتش می­نويسد، دست تمنّا به سوی تاريخ می­گشايد و به تاريخ خطاب می­كند: « آيا نمی­شود به نام تكرار تاريخ يک علی بن ابيطالب ديگر به بشريّت ارزانی داری؟ »

“جبران خليل جبران” نويسنده­ی مسيحی، می­گويد: « علی(ع) از دنيا گذشت در حالی كه شهيد عظمت خود شد، از دنيا چشم پوشيد در حالی كه نماز ميان دو لبش بود، درگذشت در حالی كه دلش از شوق پروردگار پُر بود.»

“نريسيان” از بزرگان مسيحی در توصيف امام علی(ع) می­نويسد: « اگر اين خطيب بزرگ در عصر ما هم اكنون بر منبر كوفه پا می­نهاد، می­ديدند كه مسجد كوفه با آن پهناوريش از سران و بزرگان اروپا موج می­زد، می­آمدند تا از سر ريز دانشش روحشان را سيراب كنند.» [۶]

“زمخشری” يكی از مفسّران اهل تسنّن نیز می­گويد: « چگونه بگويم دربارهی مردی چون علی(ع) كه دشمنانش فضيلت او را از روی حسد و طمع كتمان كرده و پنهان می­داشتند و دوستانش از روی ترس و خوف مناقبش را اظهار نمی­كردند و با اين حال دنيای علم و فضيلت در برابر آثار و مآثر اين مرد آسمانی سر تعظيم و فروتنی خم كرده و صفحات بسياری از تاريخ اسلام را به خود اختصاص داده است.» [۷]

و امّا پايان سخن، كه قلم بر روی كاغذ بی­قرار است و من عاجز، می­گويم برای خود و هر آنكس كه شيفته و دلسوز آئين مهر و رحمت است؛ كه برای آنكه شيعه­ی علی(ع) باشيم، لازم است كه نخست علی(ع) را بشناسيم تا در صف كسانی نباشيم كه تشيّع را به نام شيعه می­كُشند و قرآن را حمل بر آراء خود نموده و حق را مطابق اهواء خود کج می­نمایند و گناهان بزرگ را سبک جلوه می­دهند و دام­های فریب و گفتارهای باطل را می­گسترانند و به تعبیر مولی الموحدین علی(ع): صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. [۸]

رهرو امامی باشيم كه با عدالتش لباس عافیت بر ما پوشانید و اخلاق کریمه را برایمان تجلی بخشید و مرگ را حياتی جاودانه داد و درس بزرگ عشقبازی با شهادت را جاودانه ساخت، چنان كه حافظ می‌گويد:

دوش وقت ســحر از غصّــه نجــاتم دادند

و ندر آن ظلمــت شـب، آب حياتــم دادند

چه مبارک سـحری بود و چه فرخنـده شبی

آن شـــب قدر ، كه اين  تازه براتــم دادند

بعد  از اين روی من و آينــه‌ی وصف جـمال

كه در آنجا خـبر از جــلوه‌ی ذاتـــم دادند

نویسنده: سيّد محمّد مهدی ميرصانعی / مدیر مسئول انتشارات/ 1398

 

پي نوشت­ها:

[1] نهج البلاغه / خطبه­ی ۵

[2] فصلنامه­ی قرآنی بيّنات- سال هفتم-شماره 28/ مقاله «با جاری صلابت اعصار» از استاد علّامه محمّد رضا حكيمی

[۳] بحارالانوار/ چاپ اسلاميه/ جلد22/ صفحه‌ی 223  والغدير/ مرحوم علّامه امينی/ جلد8/ صفحه‌ي189 و …

[۴] نهج البلاغه / خطبه­ی 224

[۵] فصلنامه ­ی قرآنی بيّنات- سال هفتم-شماره 28/ مقاله «با جاری صلابت اعصار» از استاد علّامه محمّد رضا حكيمی

[6] كتاب خورشيد بی غروب امام علی(ع)/ تأليف: محمّد ابراهيم سراج/ صفحه ی269

[۷] نهج البلاغه / خطبه­ی ۸۷